کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آجیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آجیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹آجدن، آژیدن، آژدن، آزیدن، آزدن، آزندن، آزنبدن› 'ājidan ۱. فروکردن سوزن یا درفش یا نشتر در چیزی؛ بخیه زدن؛ سوزن زدن؛ سوراخ کردن.۲. دندانهدار ساختن سطح چیزی، مثل دندانهها و ناهمواریهای سوهان یا سطح سنگ آسیا.
-
جستوجو در متن
-
آجدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] 'āj[e,a]dan = آجیدن
-
آزدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] 'āz[e,a]dan = آجیدن
-
آزندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] 'āzandan = آجیدن
-
آزیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) 'āzidan = آجیدن
-
آژیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) 'āžidan = آجیدن
-
آجین
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ آجیدن) ‹آژن› 'ājin ۱. = آجیدن۲. آجیدهشده با (در ترکیب با کلمۀ دیگر): تیرآجین، شمعآجین.
-
آژدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] 'āž[e,a]dan ۱. = آجیدن: ◻︎ میندیش ازآن کآن نشاید بُدَن / که نتوانی آهن به آب آژدن (فردوسی۲: ۲۳۱۴).۲. [مجاز] = آزردن: ◻︎ زبان را نگهدار باید بُدَن / نباید زبان را به زهر آژدن (فردوسی: ۶/۳۴۹ حاشیه).