کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آبستان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آبستان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'ābestān = آبستن: ◻︎ درد زه گر رنج آبستان بُوَد / بر جنین اشکستن زندان بُوَد (مولوی: ۴۷۴).
-
جستوجو در متن
-
آبستن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: āpustan] 'ābestan ۱. ‹آبست، آبسته، آبستان› (زیستشناسی) ویژگی زن یا حیوان مادهای که بچه در شکم داشته باشد؛ باردار.۲. [مجاز] درپیدارنده: آبستن حوادث.