کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آبریز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آبریز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ābriz ۱. جای ریختن آب.۲. (جغرافیا) جایی از رودخانه که آب از کوه یا نهر وارد آن میشود.۳. چاهی که آبهای گندیده یا آب حمام و مطبخ در آن ریخته شود.۴. = مستراح۵. [قدیمی] ظرف شراب.
-
واژههای مشابه
-
ابریز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [معرب، مٲخوذ از یونانی] [قدیمی] 'ebriz زر خالص و ناب.
-
واژههای همآوا
-
ابریز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [معرب، مٲخوذ از یونانی] [قدیمی] 'ebriz زر خالص و ناب.
-
جستوجو در متن
-
آب پخشان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'ābpaxšan کوهها و بلندیهایی که آبریز رودی را از آبریز رودهای دیگر جدا میکنند.
-
مستراح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] mostarāh مبال؛ مَبرز؛ جایی؛ توالت؛ موضع قضای حاجت؛ آبریز.
-
خا٣
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] xā گودالی که آبهای کثیف یا آب حمام و مطبخ در آن جمع میشود؛ آبریز؛ پارگین.
-
آب ریزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ābrize ۱. (پزشکی) علتی در چشم که پیوسته اشک از آن میریزد.۲. [قدیمی] آبریز؛ آبریزش.
-
آفتابه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آفتاوه، آبتابه› 'āftābe ظرف آب خمره مانند، لولهدار، و با دسته که برای شستشو به کار میرود؛ آبریز؛ آبدستان؛ ابریق.
-
بالوعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بالوعَة] [قدیمی] bālu'e ۱. چاه فاضلاب در خانه.۲. چاهی که در آن آب باران و آبهای گندیده ریخته میشود؛ آبریز.