کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آباد جای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آباد جای
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'ābādjāy جای آباد؛ آبادبوم؛ هر جای آباد که در آن آب و گیاه و مردم باشند: ◻︎ چنین داد پاسخ که آبادجای / نیابی مگر باشدت رهنمای (فردوسی: ۶/۱۶۷).
-
واژههای مشابه
-
آباد کرد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'ābādkard آبادکرده؛ ساخته؛ بناشده: ◻︎ این نهال نشانده را مشکن / مکن آبادکرد خویش خراب (مسعودسعد: ۵۹).
-
خراب آباد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] xarāb[']ābād دنیا: ◻︎ بیا بیا که زمانی ز می خراب شویم / مگر رسیم به گنجی در این خرابآباد (حافظ: ۲۱۰).
-
دانش آباد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] dāneš[']ābād ۱. آبادشده به دانش؛ جایی که به علم و دانش آبادی و رونق گرفته.۲. مرکز و محفل علم و دانش: ◻︎ نیست در هیچ دانشآبادی / فحل و داناتر از من استادی (نظامی۴: ۶۴۹).
-
ستم آباد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] setam[']ābād ۱. جایی که ظلم و ستم بسیار باشد.۲. [مجاز] دنیا.
-
طرب آباد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] tarab[']ābād جایگاه طرب و شادی.
-
جستوجو در متن
-
اخگرستان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'axgarestān جای اخگر؛ جای افروختن آتش؛ کانون؛ آتشدان؛ جای سوختن.
-
جای
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) =جا jāy
-
رامشگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹رامشگه، آرامشگاه› [قدیمی] rāmešgāh ۱. جای آسودگی و آرامش.۲. جای رامش؛ جای عیشوطرب.
-
مزلقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مزلّقَة] ‹مزلق› [قدیمی] mazlaqe جای لغزیدن؛ جای سُر خوردن.
-
رزمگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹رزمگه› [قدیمی] razmgāh جای رزم؛ میدان جنگ؛ جای جنگ کردن.
-
گنجینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ganjine جای نگه داشتن چیزهای گرانبها؛ منسوب به گنج؛ جای گنج؛ خزانه.
-
دنج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [ترکی] denj ویژگی جای امن و امان و خالی از اغیار؛ جای خلوت.